خاموشی گزیدن. [ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) ساکت شدن. سکوت را بر سخن گفتن ترجیح دادن : کسی از متعلقان منش برحسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده است و نیت جزم که بقیت عمر معتکف نشیند و خاموشی گزیند تو نیز اگر توانی سر خویش گیر و راه مجانبت پیش. ( گلستان سعدی ).