حافظ نیشابوری

لغت نامه دهخدا

حافظ نیشابوری.[ ف ِ ظِ ن َ ] ( اِخ ) حسین بن علی بن یزید، مکنی به ابوعلی. وی در حفظ و ورع و رحلت ( سفر ) یگانه بود و در نیشابور از جعفربن احمدبن نصر حافظ سماع دارد، و در هرات از ابوعلی حسین بن ادریس انصاری ، و در نسا از حسن بن سفین ، و در مرو از عبداﷲبن محمود سعدی ، و در جرجان از عمران بن موسی ، و در ری از ابراهیم بن یوسف مسمهانی ، و در بغداد از عبداﷲبن محمدبن ناجیة، و در کوفه از محمدبن جعفر عیات [ عیّاث ؟ ]، و در بصره از ابوخلیفه قاضی ، و در واسط از جعفربن احمدبن سنان حافظ، و در اهواز از عبداﷲبن احمد عسکری ، و در شوشتر از احمدبن یحیی بن زهر، و در اصفهان از ابوعبداﷲ محمدبن بصر،و در موصل از ابویعلی احمدبن علی بن مثنی ، و در مکه از مفضل بن محمد جندی ، و در دمشق از ابوالحسن احمدبن عمربن حوصا، و در مصر از ابوعبدالرحمن بن شعیب النساء، و در غزه از حسن بن فرح غزی صاحب ابن بکیر، و دیگر معاصرین که ذکر همه بدرازا کشد. و بسیاری از حفاظ ازوی روایت دارند، مانند ابوعبداﷲ محمدبن اسحاق بن منده اصفهانی ، و ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲ البیع و ابوعبداﷲ محمدبن ابراهیم بن جعفر جرجانی. ( انساب سمعانی ).

فرهنگ فارسی

وی در حفظ و ورع و رحلت یگانه بود و در نیشابور از جعفربن احمدابن نصر سماع دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال زندگی فال زندگی فال میلادی فال میلادی فال تاروت فال تاروت