لغت نامه دهخدا
همه فریشتگان تهنیت کنند ترا
همی به عهد و لوای خلیفه بغداد.مسعودسعد.رسد ز هر سپهی هر دو هفته ای فتحی
که تهنیت کند آن را خلیفه بغداد.مسعودسعد.تهنیت کرده ترا میران به صد جشن چنین
شاعران گفته به هر جشنی ترا مدح و ثنا.امیر معزی ( از آنندراج ).او را بر وراثت ملک خراسان تهنیت کرد و در شعب هوی و سلک ولاء او قدم گذارد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 276 ). رجوع به تهنیت و دیگرترکیبهای آن شود.