تنبل ساختن

لغت نامه دهخدا

تنبل ساختن. [ تَم ْ ب ُ ت َ ] ( مص مرکب ) حیله ساختن. مکر کردن. جادو کردن :
گربزان شهر بر من تاختند
من ندانستم چه تنبل ساختند.رودکی.

فرهنگ فارسی

حیله ساختن . مکر کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم