تمکین نهادن

لغت نامه دهخدا

تمکین نهادن. [ ت َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) تمکین کردن. اطاعت کردن :
جوانمرد شاطرزمین بوسه داد
ملک را ثنا گفت و تمکین نهاد.سعدی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

تمکین کردن . اطاعت کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال ای چینگ فال ای چینگ فال سنجش فال سنجش فال تماس فال تماس