امید برخاستن

لغت نامه دهخدا

امید برخاستن. [ اُ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) نومید شدن. ( آنندراج ) ( مجموعه مترادفات ). رفتن انتظار و محروم گشتن. ( ناظم الاطباء ) :
بلبلم در مضیق خارستان
که امیدم ز گُلْسِتان برخاست.خاقانی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نومید شدن . رفتن انتظار و محروم گشتن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت