الفت نهادن

لغت نامه دهخدا

الفت نهادن. [ اُ ف َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) الفت افکندن. الفت دادن. مونس کردن :
آنقدر کاندر طبیعت عشق را الفت نهاد
حسن را از ربط صد چندان معرا ساختند.واله هروی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

الفت افکندن . الفت دادن . مونس کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس استخاره کن استخاره کن فال ای چینگ فال ای چینگ فال ورق فال ورق