ابو مرحوم

لغت نامه دهخدا

ابومرحوم. [ اَم َ ] ( اِخ ) عبدالرحیم بن کردم بن ارطبان. محدث است.
ابومرحوم. [ اَ م َ ] ( اِخ ) عبدالرحیم بن میمون. محدث است و از او سعیدبن ایوب روایت کند.
ابومرحوم. [ اَ م َ ] ( اِخ ) مکی ملیکی. محدث است.
ابومرحوم. [ اَ م َ ] ( اِخ ) یحیی بن میمون مصری. محدث است.

فرهنگ فارسی

محدث است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال فرشتگان فال فرشتگان فال احساس فال احساس فال تخمین زمان فال تخمین زمان