یکتای

لغت نامه دهخدا

یکتای. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) یکتا. یکتاه. متحد. موافق :
چنان کرد سالار کو رای دید
دلش با زبان شاه یکتای دید.فردوسی.و رجوع به یکتاه و یکتا شود.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ازمقیدات آلات ذوات الاوتارو از آلات موسیقی آنچ بر آن وترواحدبندند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال جذب فال جذب فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ورق فال ورق