گنج افشانی

لغت نامه دهخدا

گنج افشانی. [ گ َ اَ ] ( حامص مرکب ) افشاندن و نثار کردن گنج و خواسته :
ز گنج افشانی و گوهرنثاری
بجای آورد رسم دوستداری.نظامی.ملک پرویز کز جمشید بگذشت
به گنج افشانی از خورشید بگذشت.نظامی.

فرهنگ فارسی

پراکندن و نثار کردن گنج : ز گنج افشانی و گوهر نثاری بجای آورد رسم دوستداری . ( نظامی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم