کماه

لغت نامه دهخدا

کماه. [ ک َ ] ( ع اِ ) سماروغ. ( فرهنگ فارسی معین ). کماه معروف است در زیرزمین از تاثیر جرم قمر تخم می رویاند چنانچه گز انگبین از هوا حاصل می شود. ( نزهةالقلوب ). و رجوع به کماة و کماءة شود.
کمأه. [ ک َ ءَ ] ( ع اِ ) در صحاح الادویه بمعنی انواع سماروغ آمده است اعم از خوشه و خویشه و کشخ و هکل و فطر و غیره که بعضی از آن صحرایی باشد و بعضی در زیر سرگین روید و بعضی از دیوارهای حمام و بعضی از زیر خمهای شراب و آب برآید و انواع آن را عربان بنات الرعد خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). انواع غارچها از قبیل غوشنه و غویشه و هکل و فطر و دنبلان و جز آنها. ( ناظم الاطباء ). قارچی از دسته آسکومیستها که در پای درخت بلوط روید. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به «کم ء» و «کماءة» شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) قارچی از دست. آسکومیستها که در پای درخت بلوط میروید .
جمع کمئ علی غیر القیاس یا کماه اسم جمع است و یا برای واحد و جمع هر دو آید. یا یک عدد سماروغ . دنبلان

دانشنامه عمومی

کماه ( به ترکی استانبولی: Kemah ) یک منطقهٔ مسکونی در ترکیه است که در استان ارزنجان واقع شده است. کماه ۱٬۱۳۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال قهوه فال قهوه فال عشق فال عشق فال ای چینگ فال ای چینگ