کارگزین

لغت نامه دهخدا

کارگزین. [ گ ُ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) رئیس کارگزینی. ( فرهنگستان ). رجوع به کارگزینی شود. تعیین کننده کار خدمت گزاران.

فرهنگ عمید

آن که کاری برای کسی برگزیند، کارگزیننده، برگزینندۀ کار.

فرهنگ فارسی

( صفت ) رئیس ادار. کار گزینی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم