ژیگولو

لغت نامه دهخدا

ژیگولو. [ گ ُ ل ُ ] ( فرانسوی ، ص ، اِ ) مرد خودآراکه پیوسته در لهو و لعب و مجالس رقص وقت بگذراند.

فرهنگ معین

[ فر. ] (ص . ) جوانی که به ظاهر خود زیاد می رسد و اهل خوشگذرانی می باشد.

فرهنگ عمید

مرد جوانی که به منظور جلب توجه دیگران خودآرایی می کند.

فرهنگ فارسی

کلمه ای فرانسوی به معنی جوان ظریف و خوشگذران
جوانی که پیوسته در مجالس لهو لعب و رقص حضور یابد و وقت خود را به بطالت گذراند .

ویکی واژه

جوانی که به ظاهر خود زیاد می‌رسد و اهل خوشگذرانی می‌باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم