وزع

لغت نامه دهخدا

وزع. [ وَ ] ( ع مص ) بازداشتن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || اول و آخر لشکر را فراهم آوردن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). فراهم آوردن اول و آخر لشکر را و نگاه داشتن اول آن لشکر را بر آخر. ( ناظم الاطباء ) : فهم یوزعون. ( قرآن 17/27 ).

فرهنگ فارسی

باز داشتن اول و آخر لشکر را فراهم آوردن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی وُضِعَ: قرار داده شد ("وضع"یعنی نهادن و متضاد رفع که به معنی بلند کردن و برداشتن است. همانگونه که در عبارت "وَﭐلسَّمَاءَ رَفَعَهَا "در مورد آسمان کلمه ی رفع را به کار برده و در عبارت "وَﭐلْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ" از خلقت زمین تعبیر به وضع کرده است چون...
معنی وَضَعَ: قرار داد - نهاد ("وضع"یعنی نهادن و متضاد رفع که به معنی بلند کردن و برداشتن است. همانگونه که در عبارت "وَﭐلسَّمَاءَ رَفَعَهَا "در مورد آسمان کلمه ی رفع را به کار برده و در عبارت "وَﭐلْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ" از خلقت زمین تعبیر به وضع کرده است ...
معنی یُوزَعُونَ: در جای خود نگهداری می شوند به نحوی که با دیگران تداخل نکنند (کلمه یوزعون از ماده وزع به معنای منع است و یا به قول بعضی دیگر ، به معنای حبس میباشد و معنای آیه به طوری که گفتهاند : این است که برای سلیمان لشکرش جمع شد ، لشکرها که از جن و انس و طیر بودند...
تکرار در قرآن: ۵(بار)
منع و حبس. «وَزَعَهُ عَنِ‏الْاَمْرِ: وَحَبَسَهُ» . برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و پرنده جمع شدند و آنها از تفرق باز داشته می‏شدند یعنی تحت انضباظ بودند. . آن روز دشمنان خدا به سوی آتش جمع شوند و آنها باز داشته شوند از اینکه هرجا خواستند بروند. ایزاع: را الهام معنی کرده‏اند . خداوند به من الهام کن یا مرا حریص کن که شکر کنم بر نعمتیکه برمن و والدینم نعمت داده‏ای. گفته‏اند «اَوْزَعَ بِالشَّیْ‏ء» یعنی حریص شد. طبرسی از زجاج نقل کرده: «اَوْزِعْنی» تأویلش در لغت آن است که: مرا از همه چیز جز از شکرت بازدار مرا بازدار از آنچه از تو دور می‏کند. راغب گوید: حقیقتش آن است که مرا به شکر حریص کن بطوریکه نفس خویش را از کفران باز دارم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال اوراکل فال اوراکل فال تماس فال تماس فال احساس فال احساس