های وهو. [ ی ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ صوت مرکب ) شور و غوغای اهل طرب. هایاهوی. های هوی. هیاهو : های و هویی میرسد امشب به گوش هوش باز همنشین از گریه پرهایها معذور دار.میرزا مؤمن استرابادی.
فرهنگ عمید
۱. صداهای درهم وبرهم. ۲. شوروغوغا در مجلس شادی وطرب: بودی بسیط خاک پر از های وهوی ما / واکنون جهان ز گریه پر از های های ماست (خواجو: ۳۲۹ ). ۳. [قدیمی] ندبه و زاری: بکندند موی و شخودند روی / ز ایران برآمد یکی های وهوی (فردوسی: ۱/۳۱۶ ).
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱- شوروغوغا هیاهو : (( های وهویی میرسد امشب بگوش هوش باز همنشین ازگری. پرهایهامعذوردار. ) ) (مومن استرابادی ) ۲- ناله وافغان درمصیبت وماتم . یا های وهو برگرفتن . هیاهوسردادن شوروغوغابرپاکردن : (( لب خوشدلی های وهوبرگرفت گل خریم رنگ وبوبرگرفت . ) ) ( ظهوری ترشیزی )، شور و غوغای اهل طرب هایاهوی