نعماء

لغت نامه دهخدا

نعماء. [ ن َ ] ( ع اِ ) نعمت ها . ( ترجمان علامه جرجانی ص 100 ). رجوع به نَعما شود. || آسایش. ( ترجمان علامه جرجانی ص 100 ). نعمت. ( از غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ). شادمانی. ( منتهی الارب ). نُعمی ̍. نعیم. ( از متن اللغة ). نعمة. نعیم. ناز و آسایش. ( مهذب الاسماء ). ج ،اَنعم. || دسترس نیکو. ( منتهی الارب ). الید البیضاء الصالحة. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || نیکو که کرده شود در حق کسی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - نعمت . ۲ - شادمانی .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَعْمَاءَ: انعامی و نعمتهایی که اثر آن بر صاحبش ظاهر باشد (نعمت :هر چیز سازگار با طبع و مفید و لذت بخش)
ریشه کلمه:
نعم (۱۴۴ بار)

ویکی واژه

نعمت.
شادمانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال انگلیسی فال انگلیسی فال زندگی فال زندگی فال کارت فال کارت