نجواهم

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَّجْوَاهُمْ: حرفهای در گوشیشان - نجوایشان (نجوی :سخنان بیخ گوشی که گروهی با یکدیگر دارند ومیخواهند که دیگران نشنوند)
ریشه کلمه:
نجو (۸۴ بار)هم (۳۸۹۶ بار)
«نجوا» تنها به معنای سخنان درگوشی نیست، بلکه هر گونه جلسات سرّی و مخفیانه را نیز شامل می شود; زیرا در اصل، از مادّه «نجوة» (بر وزن دفعة) به معنای «سرزمین مرتفع» گرفته شده است، بدین جهت که سرزمین های مرتفع از اطراف خود جدا هستند. و از آنجا که جلسات سرّی و سخنان درگوشی از اطرافیان جدا می شود، به آن «نجوا» گفته اند.
بعضی معتقدند: همه اینها از مادّه «نجات» به معنای «رهایی» گرفته شده است; زیرا یک نقطه مرتفع از هجوم سیلاب در امان است، و یک مجلس سرّی یا سخن درگوشی از اطلاع دیگران برکنار می باشد.
بیخ گوشی حرف زدن و سخن سری (راز و راز گفتن) اسم و مصدر هر دو به کار رفته است در لغت آمده: «نَجا فُلاناً نَجْواً وَ نَجْوی سارَّهُ» یعنی پنهانی با او گفتگو کرد ایضاً «ناجاهُ مُناجاةٌ: سارَّهُ». راغب در علت این تسمیه گفته: اصل این کلمه آن است که درجای مرتفعی به اطراف راز خلوت کنی. به قولی اصل آن نجات است و آن اینکه به کسی در آنچه خلاص و نجات اوست یاری کنی. طبرسی ذیل آیه «أَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّ هُمْ وَ نَجْواهُمْ» فرموده: نَجْوی در اصل به معنی دوری است گوئی نجوی کنندگان خود را از مردم دور می‏کنند و به قولی آن از نَجْوَة به معنی مکان مرتفع است که سیل به آن نمی‏رسد گوئی متناجیان سخن خویش را به محلی بالا می‏برند که کسی غیر از خودشان به آنجا نمی‏رسد. و در ذیل آیه . از زجاج نقل می‏کند: نجوی در کلام آن است که جمعی یا دو نفر در آن منفرد باشند خواه سری بگویند یا آشکار. پس در نجوی بیخ گوشی بودن لازم نیست بلکه آن سخنی است که دور از اغیار باشد قرآن کریم نیز این معنی را تأیید می‏کند . ظاهراً مراد از سّر آن است که در نفس خویش دارند و نجوا هم سخن پنهانی آنهاست یعنی مگر نمی‏دانند که خدا نهان آنها و راز گفتنشان را می‏داند و خدا دانای نهانهاست. * . ظهور آیه در آن است که منافقان و غیر هم میان خویش نجوی می‏کردند در آنچه مایه ایذاء و ناراحتی مؤمنین بود و بعد از نهی شدن هم‏ترک نمی‏کردند و نجوایشان در خصوص گناه و تعدی و مخالفت رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» بود و آیه شریفه از آن حکایت می‏کند. لذا در آیه . مراد از نجوی ظاهراً همان نجوای منافقان و مریض القلبها است و آیه تذکر می‏دهد که مؤمنان از آن نترسند. * . نجی بر وزن فعیل قومی است که با هم نجوا می‏کنند در واحد و جمع یکسان باشد یعنی: چون از یوسف ناامید شدند (از اینکه برادر آنها را بدهد) از مردم کنار شدند در حالیکه میان خویش نجوی می‏کردند که چه بکنند ایضاً نجیاً حال است از فاعل «قَرَّبْناهُ»یعنی: موسی را از جانب راست طور ندا کردیم درحالیکه با او مناجات می‏کردیم مقرب درگاه خود نمودیم، ممکن حال باشد از مفعول «قَرَّبْنَّاهُ» که مراد موسی «علیه السلام» است. * . نجوی مصدر است به معنی فاعل، واحد و جمع در آن یکسان است یعنی ما به آنچه گوش می‏دهند در حین استماعشان دانائیم و نیز آنگاه که نجوی کنندگانند، به قول بعضی تقدیر آن «وَاذْهُمْ ذُونَجْوی» است. *** * . یعنی چون خواستید با رسول خدا مناجات و گفتگو کنید پیش از آن صدقه‏ای بدهید آن برای شما خیر و پاک کننده‏تر است و اگر نیافتید خدا غفور رحیم است. آیه روشن است در اینکه ثروتمندان اگر می‏خواستند محضر رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» مشرف شوند و مذاکره کنند، لازم بود اول صدقه‏ای بدهند جمله «فَاِنْ لَمْ تَجِدُوا...» نشان می‏دهد که آن حکم وجوبی بوده و از فقراء ساقط بوده است. المیزان در علت این حکم احتمال داده که: اغنیاء بیشتر با آن حضرت خلوت می‏کردند و در آن نوعی تقرب و اختصاص به آنحضرت نشان می‏دادند و آن سبب حزن و شکسته خاطر بودن فقراء می‏شد لذا مأمور شدند که صدقه دهند تا سبب از بین رفتن حزن و غیظ قلوب فقراء شود (از یک طرف به زیارت و مناجات آن حضرت نائل شوند و از طرف دیگر با صدقه از شکسته خاطر بودن بینوایان جلوگیری کنند). نگارنده گوید: علت حکم همان «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ» است و می‏شود احتمال المیزان را از آن استفاده کرد. آیه بعدی که نقل خواهد شد حکم این آیه را نسخ کرده و از قرار معلوم کسی جز علی بن ابیطالب «علیه السلام» به این آیه تا نسخ شدنش عمل نکرده است در مجمع از آن حضرت نقل شده که فرمود: در قرآن آیه‏ای هست که کسی پیش از من به آن عمل نکرده و بعد از من نخواهد کرد آن «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ...»است من دیناری داشتم آن را به ده درهم فروختم هرگاه خواستم با رسول الله «صلی الله علیه واله» مناجات کنم یک درهم صدقه دادم تا آیه «أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَّدِمُوابَیْن یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ» آن را نسخ کرد این روایت در تفسیر کشاف نیز نقل شده، در المیزان آنرا از در منثور نقل می‏کند. در مجمع و کشاف از ابن عمر نقل کرده که گفت: برای علی بن ابیطالب سه فضیلت است اگر یکی برای من بود از شتران سرخ موی در پیشم محبوبتر بود: تزویج فاطمه، اعطاء رأیه روز خیبر و آیه نجوی. در مجمع و تفسیر خازن و ابن کثیر نقل شده: چون مردم از مناجات جز در صورت صدقه نهی شدند کسی جز علی بن ابیطالب با آن حضرت مناجات نکرد که او دینار صدقه داد و مناجات کرد سپس آیه رخصت نازل شد. زمخشری گوید: به قولی مدت این حکم ده شب و به قولی قسمتی از یک روز بود. آیه بعدی چنین است «أَأَشْفَقْتُمْ‏أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ فَاِذْلَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقیمُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّکوةَ وَ اَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ...» یعنی آیا از فقر ترسیدید از اینکه پیش از نجوی صدقاتی بدهید پس حالا که نکردید و خداوند از شما اغماض نمود نماز بخوانید و زکوة بدهید و خدا و رسول را اطاعت کنید (یعنی به دستورات دیگر عمل نمائید).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم