مقامع

لغت نامه دهخدا

مقامع. [ م َ م ِ ] ( ع اِ ) ج ِ قَمَعة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قمعة شود. || ج ِ مِقمَعة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به مقمعة شود.

فرهنگ عمید

= مقمعه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَقَامِعُ: پتکها - گرزها (جمع مقمعة به معنای پتک و گرز است )
معنی مُقَاماً: اقامتگاه
ریشه کلمه:
قمع (۱ بار)
«مَقامِعُ» از مادّه «قَمْع» جمع «مقمع» (بر وزن منبر) به معنای تازیانه یا عمود آهنینی است که برای جلوگیری یا مجازات کسی بر او می کوبند.
. مَقامِع جمع مِقْمَعَة به معنی گرز است اصل آن به معنی ردع و دفع است، زیرا دشمن با آن دفع می‏شود یعنی برای اهل آتش گرزهائی از آهن.در نهج البلاغه خطبه 159 در وصف رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» فرموده: «وَقَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ» خدا وسیله آن حضرت بدعتهای وارده را دفع کردو کوبید. این لفظ فقط یکبار در قرآن مجید آمده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم