محاز

لغت نامه دهخدا

محاز. [ م َ ] ( ع مص ) محز. آرمیدن با زنی. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

آرمیدن با زن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم