قبیحه

لغت نامه دهخدا

( قبیحة ) قبیحة. [ ق َ ح َ] ( ع ص ) مؤنث قبیح. زشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، قبائح. قِباح. ( منتهی الارب ): ناقة قبیحةالشخب ؛ شترماده فراخ سوراخ پستان. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

= قبیح

فرهنگ فارسی

مونث قبیح، قباح و قبائح جمع
( صفت ) مونث قبیح : اعمال قبیح .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم