رخ کردن

لغت نامه دهخدا

رخ کردن. [ رُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) یا به چیزی رخ کردن. التفات کردن به چیزی. ( از مجموعه مترادفات ص 48 ). متوجه شدن به چیزی. ( آنندراج ). روی کردن بدان چیز. روی آوردن بسوی آن چیز :
پیرهن بر تن خار و خس وادی تنگ است
یارب از تنگدلان رخ که سوی صحرا کرد.واله هروی ( آنندراج ).|| پیش آمدن. روی دادن. اتفاق افتادن. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به رو کردن و روی کردن شود. || جوانه زدن ( درخت و گل و جز آن ). || سرخ کردن.

فرهنگ فارسی

یا بچیزی رخ کردن التفات کردن بچیزی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال حافظ فال حافظ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال سنجش فال سنجش