راقب

لغت نامه دهخدا

راقب. [ ق ِ ] ( ع ص ، اِ ) ناظر و بیننده. || نگاهدارنده. || حریف و رقیب. ( ناظم الاطباء ). || راصد. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

ناظر و بیننده . یا نگاهدارنده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم