احتجاج نشدن به حدیث غدیر در سقیفه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سقیفه، بنایی سایبانی شکل بود، که برخی از طوایف که برای تصمیم گیری درباره امور اجتماعی مهم، در آنجا جمع می شدند. سه روز بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم)، انصار و مهاجرین برای تعیین خلیفه، در زیر سایبان قبیله بنی ساعده گرد آمدند. این اجتماع در سقیفه بنی ساعده، با احتجاجات هواداران ابوبکر که مبتنی بر سنت های قبیله ای در جاهلیت بود، جامعه اسلامی را با بزرگ ترین انحراف و شکاف در طول تاریخ مواجه کرد و مسیر هدایت و رهبری جامعه اسلامی، از جایگاه اصلی اش به انحراف کشیده شد.آنچه در این بین به عنوان پرسش مطرح می گردد این است که چرا چنین فاجعه غم انگیزی رخ داد؟ مگر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به طور اعم در طول ابلاغ رسالت خویش و به طور اخص در غدیرخم، علی (علیه السّلام) را به عنوان جانشین پس از خود معرفی نکرده بود؟ چرا جامعه آن روز بر غاصبان خلافت نشورید؟ چرا در اجتماع سقیفه کسی از مهاجر و انصار سخنی از حدیث غدیر با وجود مسلّمیت آن به میان نیاورده است؟
برای روشن پاسخ این شبهه، لازم است که در ابتدا در باره سقیفه بحث و بررسی شده و به این سؤال پاسخ دقیق داده شود، که انگیزه انصار از جمع شدن در سقیفه چه بوده است؛ با این که آن ها زحمات بسیاری برای اسلام کشیده بودند و اگر زحمات آن ها نبود، قطعاً اسلام به این آسانی به سر منزل مقصود نمی رسید؛ اما چه شد که آن ها نیز فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) را در باره امیرمؤمنان (علیه السّلام) به فراموشی سپردند و هنوز جنازه رسول خدا دفن نشده بود که در سقیفه جمع شدند؟!!به صورت فشرده به چهار عامل می توان اشاره کرد که این گروه از انصار که از دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) سرپیچی کردند، می توانند به خاطر آن در سقیفه جمع شده باشند:
← هم پیمانی و توطئه قریش
آگاهی انصار از هم پیمانی و توطئه قریش علیه امیر مؤمنان (علیه السلام)؛ انصار متوجه شده بودند که برخی از قریشیان هم پیمان شده اند که نگذارند بعد از رسول خدا خلافت به امیرمؤمنان (علیه السّلام) برسد؛ لذا تصمیم گرفتند که قبل از عملی شدن نقشه آنان، دست به کار شوند و خود خلافت را به دست گیرند. شواهدی بر این توطئه از کتب اهل سنت وجود دارد.این مطلب (توطئه قریش) در کتاب های شیعی به صورت مفصل آمده و از آن به صحیفه ملعونه یاد شده است. علمای اهل سنت نیز گوشه هایی از قضیه را نقل کرده اند؛ چنانچه نسائی در سننش و ابن خزیمه در صحیحش می نویسند:"اخبرنا محمد بن عُمَرَ بن عَلِیِّ بن مُقَدَّمٍ قال حدثنا یُوسُفُ بن یَعْقُوبَ قال اخبرنی التَّیْمِیُّ عن ابی مِجْلَزٍ عن قَیْسِ بنِ عُبَادٍ قال بَیْنَا انا فی الْمَسْجِدِ فی الصَّفِّ الْمُقَدَّمِ فَجَبَذَنِی رَجُلٌ من خَلْفِی جَبْذَةً فَنَحَّانِی وَقَامَ مَقَامِی فَوَاللَّهِ ما عَقَلْتُ صَلَاتِی فلما انْصَرَفَ فاذا هو اُبَیُّ بن کَعْبٍ فقال یا فَتَی لَا یَسُؤْکَ الله اِنَّ هذا عَهْدٌ من النبی صلی الله علیه وسلم اِلَیْنَا اَنْ نَلِیَهُ ثُمَّ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ فقال هَلَکَ اَهْلُ الْعُقَدِ وَرَبِّ الْکَعْبَةِ ثَلَاثًا ثُمَّ قال والله ما علیهم آسَی وَلَکِنْ آسَی علی من اَضَلُّوا قلت یا اَبَا یَعْقُوبَ ما یَعْنِی بِاَهْلِ الْعُقَدِ قال الْاُمَرَاءُ". "از قیس بن عباد روایت شده است که روزی در مسجد در صف اول نماز بودم؛ شخصی آمده و من را کشید و خود جای من ایستاد؛ قسم به خدا (از ناراحتی) چیزی از نماز خود نفهمیدم؛ وقتی که نمازش به پایان رسید متوجه شدم که او ابی بن کعب است. به من گفت: ای جوان، مبادا از این کار من اندوهگین شوی؛ زیرا پیامبر از ما پیمان گرفته بود که همیشه در صف اول نماز جماعت باشیم. سپس رو به قبله کرده و گفت: قسم به پروردگار کعبه که اهل پیمان هلاک شدند!!! و سه مرتبه این سخن را تکرار کرد. سپس گفت: قسم به خدا من برای ایشان اندوهگین نیستم؛ برای کسانی که توسط ایشان گمراه شدند اندوهگینم. از ابایعقوب پرسیدم مقصود وی از اهل پیمان چه کسانی است؟ پاسخ داد: مقصود وی حاکمان است.
نسائی، احمد بن شعیب، المجتبی من السنن، ج۲، ص۸۸، ح۸۰۸.
آگاهی انصار از امکان منع امیر مؤمنان (علیه السّلام) از خلافت؛ رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم)، در موارد بسیاری از خدعه و نیرنگ امت، در حق امیر مؤمنان (علیه السّلام) خبر داده بود و انصار با شنیدن این سخنان از رسول خدا، مطمئن شده بودند که می توان خلافت را از صاحب اصلی اش گرفت؛ به همین سبب تصمیم گرفتند که در سقیفه جمع شوند و خلیفه را از قوم خود انتخاب کنند. ما در اینجا به چند روایت از پیش بینی های رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) در این باره اشاره می کنیم:
← روایت اول
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم