لغت نامه دهخدا چرک شدن. [ چ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) آلوده شدن. آلوده شدن تن یا جامه و امثال آن بچیزی ناپسند. چرکین شدن. کثیف شدن. شوخگن شدن : جامه پر صورت دهرای جوان چرک شد و شد بکف گازران.رودکی.رجوع به چرک و چرکین و چرک شده و چرکین شدن و چرک گرفتن شود.