لگد مال کردن

لغت نامه دهخدا

لگدمال کردن. [ ل َ گ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در زیر پای سپردن. پی سپر کردن. پای خست کردن. پیخسته کردن. دَوس. پیخستن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) لگد زدن لگد کردن کوب کردن : از همان دقیقه تصمیم گرفتم که این تکبر و غرور را زیر پا لگد مال کنم .
در زیر پای سپردن پی سپر کردن .

ویکی واژه

calpestare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ای چینگ فال ای چینگ فال ابجد فال ابجد فال عشقی فال عشقی