لغت نامه دهخدا بی عملی. [ ع َ م َ ] ( حامص مرکب ) عمل نکردن. به گفتار عمل نکردن. کردار نداشتن : نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بی عمل است.حافظ.و رجوع به علم و رجوع به عمل شود.