سروت

لغت نامه دهخدا

سروت. [ س ُ ] ( اِ ) سرود. ( آنندراج ).
سروة. [ س َرْ / س ِرْ / س ُرْ وَ ] ( ع اِ ) تیر خُرد کوتاه و گفته اند تیر دراز پهن پیکان. ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ).
سروة. [ س ِرْ وَ ] ( ع اِ ) ملخ ریز که هنوز بر شکل کرم باشد. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). ملخ ریزه ای که هنوز بر شکل کرم باشد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سرود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه فال تک نیت فال تک نیت