تهمت زدن

لغت نامه دهخدا

تهمت زدن. [ ت ُ م َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) بهتان زدن. اتهام. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). تهمت کردن و تهمت نهادن. ( ناظم الاطباء ) :
تهمت عیش مزن کز اثرذوق بلاست
اینکه هر لخت دلم بر سر مژگان خندد.طالب آملی ( از آنندراج ).عالی دل و دست و لب خود پاک توان داشت
تهمت زدن مدعیان را چکند کس.نعمت خان عالی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بهتان زدن اتهام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال ابجد فال ابجد فال ارمنی فال ارمنی فال رابطه فال رابطه