بوس کردن

لغت نامه دهخدا

بوس کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بوسیدن :
سخنگوی رومی چو پاسخ شنید
زمین بوس کرد آفرین گسترید.فردوسی.چو رستم به نزدیک مهتر رسید
زمین بوس کرد آفرین گسترید.فردوسی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بوسیدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم