لغت نامه دهخدا
عوفی. [ ع َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به عبدالرحمان بن عوف زهری که فرزندان او «عوفیون » خوانده میشدند. || منسوب به عوف بن سعدبن ظرب. ابوسلیمان یحیی بن یعمر قاضی عوفی ، بدین نسبت شهرت دارد و قاضی مرو بوده است. || منسوب به عوف بن سعدبن ذبیان است که بطن بزرگی را تشکیل میدادند. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عوفی. [ ع َ ] ( اِخ ) ابراهیم بن ابی بکربن اسماعیل دنابی عوفی ، از نسل عبدالرحمان بن عوف بود.وی حسابدان و عالم به فرائض بشمار میرفت. اصل او ازدمشق و مولدش بسال 1030 هَ. ق. در قاهره بود و بسال 1094 درگذشت. او را رسایل بسیاری در فرائض و حساب و مناسک حج میباشد. ( از الاعلام زرکلی از خلاصةالاثر ).
عوفی. [ ع َ ] ( اِخ ) عطیةبن سعدبن جناده عوفی جدلی قیسی کوفی ، مکنی به ابوالحسن. از محدثان و شیعیان کوفه بود و چون حاضر به سب علی ( ع ) نشد به امر حجاج چهارصد تازیانه به او زدند وموی سر و رویش را تراشیدند. سپس او به فارس رفت و اندکی بعد به کوفه بازگشت و بسال 111 هَ. ق. درگذشت.( از الاعلام زرکلی از تهذیب التهذیب و ذیل المذیل ).
عوفی. [ ع َ ] ( اِخ ) قاسم بن ثابت. رجوع به قاسم عوفی شود.
عوفی. [ ع َ ] ( اِخ )محمدبن محمدبن علی بن عطیه عوفی اسکندری عاتکی ، مکنی به ابوعلی و ملقب به شمس الدین. وی از نسل عبدالرحمان بن عوف بود. از فقیهان شافعی و متصوف بشمار میرفت.بسال 818 هَ. ق. در اسکندریه متولد شد و به مکه و یمن و هند مسافرت کرد و به مصر بازگشت ، سپس در یکی از نواحی دمشق سکونت نمود و بسال 906 در آنجا درگذشت.او راست : 1 - ابتغاءالقربة باللباس و الصحبة. 2 - الحجة الراجحة فی سلوک المحجة الواضحة. 3 - کشف البیان عن صفات الحیوان. و نیز دیوانی در هشت جزء دارد. ( از الاعلام زرکلی از شذرات الذهب و الکواکب السائرة ).
عوفی. [ ع َ ] ( اِخ ) محمدبن محمد زیتونی عوفی ، ملقب به بدرالدین. از شافعیان مصر بود و بسال 831 هَ. ق. متولد شد. وی در قضاو خطبه و زجل مهارت داشت و بسال 924 درگذشت. او را ارجوزه ای است در فقه ، و شرح آن. ( از الاعلام زرکلی ).
عوفی. [ ع َ ] ( اِخ ) محمدبن محمد عوفی بخاری ، ملقب به سدیدالدین یا نورالدین. از دانشمندان و نویسندگان مشهور ایران در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری است. وی از اعقاب عبدالرحمان بن عوف از صحابه رسول بود و بهمین سبب خاندان او به عوفی شهرت داشت. ولادتش در بخارا در اواسط نیمه دوم قرن ششم هجری اتفاق افتاد و تحصیلات او در همان شهر صورت گرفت و آنگاه به بسیاری از بلاد ماوراءالنهر و خراسان و سیستان سفر کرد و به دیدار فضلای مشهور آن بلاد توفیق یافت.عوفی تا اواخر دوره قدرت سلطان محمد خوارزمشاه در خراسان و ماوراءالنهر به سر میبرد و در ضمن ملاقات بارجال به جمعآوری اطلاعات ذیقیمت خود که در کتابهای خویش ثبت کرده است مشغول بود. و در اوان حمله مغول ازماوراءالنهر و خراسان گریخته به بلاد سند رفت. عوفی در مدت توقف یا سیاحت در خراسان و ماوراءالنهر بخدمت امرا و علما تقرب حاصل کرد و مدتی از ملازمان دربار قلج طمغاج خان ابراهیم و پسرش قلج ارسلان خاقان نصرةالدین عثمان بن ابراهیم گشت. بعد از فرار به سند خدمت ناصرالدین قباجه ( متوفی بسال 625 هَ. ق. ) از ممالیک غوریه را اختیار کرد و در همین مدت کتاب لباب الالباب رابنام وزیر او عین الملک فخرالدین حسین بن شرف الملک تصنیف کرد، و نیز بفرمان همین پادشاه شروع بتألیف جوامعالحکایات نمود و پس از غرق شدن ناصرالدین قباجه بسال 625 عوفی بخدمت شمس الدین التتمش درآمد و علی الخصوص بخدمت وزیر او نظام الملک قوام الدین محمدبن ابی سعد الجنیدی اختصاص و در دهلی اقامت یافت و کتاب «جوامعالحکایات و لوامعالروایات » را که در عهد ناصرالدین قباجه شروع نموده بود در حدود سال 630 بنام این وزیر تمام کرد، و بعد ازین تاریخ از زندگی او اطلاعی در دست نیست. برای اطلاع بیشتر به شرح احوال عوفی رجوع به مآخذ ذیل شود: تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 1026، مقدمه محمد قزوینی بر ج 1 از کتاب لباب الالباب چ لیدن ، مقدمه معین بر جوامعالحکایات چ تهران.