لغت نامه دهخدا
باغلوجه. [ ج َ / ج ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان که در 48 هزارگزی باختر قیدار و 36 هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 198 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گلیم و جاجیم بافی وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
باغلوجه. [ ج َ / ج ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان که در 18 هزارگزی باختر زنجان بر کنار راه تبریز واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 91 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه سار تأمین می شود. محصول عمده آن غلات و انگور و صیفی و شغل مردمش زراعت و گلیم و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
باغلوجه. [ ج َ /ج ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش شاهیندژ شهرستان مراغه که در 10 هزارگزی جنوب خاوری شاهین دژ به تکاب واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب وهوای معتدل و 113 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و بادام و کرچک و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه ده مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
باغلوجه. [ ج َ / ج ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چهار ایماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 30 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 49 هزارگزی جنوب شوسه مراغه به میانه واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و 99 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و نخود و زردآلو و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
باغلوجه. [ ج َ / ج ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه شهرستان سنندج که در 27 هزارگزی شمال خاوری قروه و 6 هزارگزی جنوب خاور دلبران واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 175 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو است. صنایع دستی زنان آنجا قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).