لغت نامه دهخدا
بنج. [ ب َ ] ( اِ ) رجوع به بزرالبنج و بنگ شود.
بنج. [ ب َ ] ( ع مص ) بازگردیدن به اصل خویش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
بنج. [ ب ِ ] ( ع اِ ) اصل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اصل. ریشه. نژاد. نسب. ( ناظم الاطباء ). اصل بابونج. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || و رجوع به نشوءاللغه شود. || شلتوک. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).