رو باز کردن

لغت نامه دهخدا

رو باز کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نقاب از چهره برداشتن. کشف حجاب کردن. برقع از رخساره برافگندن :
اکنون که تو روی باز کردی
رو باز به خیر کرد حالم.سعدی.و رجوع به روباز شود.

فرهنگ فارسی

نقاب از چهره برداشتن کشف حجاب کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم