الاوه

لغت نامه دهخدا

( آلاوه ) آلاوه. [ وَ / وِ ] ( اِ ) آلاو. اَلَو :
ز چشمان آنقدر اخگر ببارم
که گیتی سربسر آلاوه گیرد.باباطاهر.|| دیگدان. جائی که در آن آتش روشن کنند. ( برهان ).
آلاوه. [ وَ / وِ ] ( اِ ) دو پاره چوب که کودکان بدان بازی کنند یکی بلند نزدیک سه بدست و دیگری کوتاه چندِ قبضه ای ، و دو سر چوب کوتاه تیز باشد.

فرهنگ معین

( آلاوه ) (وِ ) ( اِ. ) ۱ - شعلة آتش ، زبانة آتش . ۲ - جایی که در آن آتش روشن کنند.

فرهنگ عمید

( آلاوه ) شعلۀ آتش، زبانۀ آتش، الو: ز چشمان آن قدر اخگر ببارم / که گیتی سربه سر آلاوه گیرد (باباطاهر: لغت نامه: آلاوه ).

فرهنگ فارسی

( آلاوه ) ( اسم ) ۱ - شعل. آتش آلاو ۲- دیگدان جایی که در آن آتش روشن کنند.

فرهنگ اسم ها

اسم: آلاوه (دختر) (فارسی) (تلفظ: alave) (فارسی: آلاوه) (انگلیسی: alave)
معنی: آتشدان، شعله آتش، جایی که در آن آتش روشن می کنند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ای چینگ فال ای چینگ فال ورق فال ورق فال امروز فال امروز