دوختنی

لغت نامه دهخدا

دوختنی. [ ت َ ] ( ص لیاقت ) قابل دوختن. درخور دوخت. رفوپذیر. وصله پذیر.شایسته رقعه زدن. ( از یادداشت مؤلف ) :
این خرقه صدپاره ما دوختنی نیست.؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ فال شمع فال شمع فال فنجان فال فنجان