حال گاه

لغت نامه دهخدا

حال گاه. ( اِ مرکب ) حال گه. میدانی را گویند که در آن چوگان بازی کنند، و شاید که از تغییر لهجه قومی است ، در اصل هالگه به های هوز، چه هال در فارسی بمعنی گوی است. ( غیاث اللغات ).

فرهنگ فارسی

میدانی را گویند که در آن چوکان بازی کنند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال احساس فال احساس فال فرشتگان فال فرشتگان فال مکعب فال مکعب