لغت نامه دهخدا
فوقی زیاد کن طلب بوس و لاتخف
ایندم که ساغرش به چک و چانه آشناست.فوقی یزدی ( از آنندراج ).رجوع به چک و چانه زدن شود.
|| کنایه از قابلیت و استعداد. ( آنندراج ) ( غیاث ).عرضه و قابلیت و استعداد و این کلمه را در مقام طعنه و سرزنش نیز میگویند، مانند: فلان چک و چانه این کار را ندارد، یعنی استعداد و قابلیت آن را ندارد. ( ناظم الاطباء ). در این معنی مرادف «تن و توش » و « دک وپوز» و «سر و وضع» است و بیشتر در مورد کسانی که توانایی انجام کاری را ندارند بکار میرود، چنانکه در تداول عامه گویند: فلان کس چک و چانه اینکار را ندارد.یا با این چک و چانه کاری از او ساخته نیست :
منصور در اندیشه حلاجی خود باش
پوچ است انالحق ز تو با این چک و چانه.محسن تأثیر ( از آنندراج ). || و نیز در تداول عامه مرادف با ریخت و شکل وقیافه است. چنانکه گویند: چک و چانه اش را ببین. مؤلف آنندراج نویسد چک و چانه اش ببینید، یعنی قیافه اش دریابید و این در مقام تحقیر گویند.
- بی چک و چانه ؛ یعنی بی گفت و شنود و بی کم و زیاد وبی بر و برگرد. و رجوع به چک و چانه زدن شود.