لغت نامه دهخدا
بلوت. [ ] ( اِخ ) شهریست [ به هندوستان ] بر جانب راه نهاده بر سر کوهی و آبی اندرمیان آن و شهر جلوت همی گذرد و اندر وی بتخانه هاست واز او نیشکر و گاو و گوسفند خیزد. ( حدود العالم ).
بلوة.[ ب ِ وَ ] ( ع اِ ) آزمایش. ( منتهی الارب ). امتحان و اختبار. ( اقرب الموارد ). || سختی. ( منتهی الارب ). مصیبت. ( اقرب الموارد ). دریافت چیزی و کشف آن.( منتهی الارب ). بَلَوی. ج ، بَلایا. ( اقرب الموارد ).