سرکاری

لغت نامه دهخدا

سرکاری. [ س َ ] ( حامص مرکب ) داروغگی. || سربراهی کار. || ممتازی. || اهتمام. || سرانجام امری. ( غیاث ) ( آنندراج ).
- سرکاری کردن ؛ کارفرمایی و رسیدگی به کاری کردن.

فرهنگ فارسی

یا سر براهی کار . یاممتازی . یا اهتمام یا سرانجام امری .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم