رسله

لغت نامه دهخدا

( رسلة ) رسلة. [ رَ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) زنی که هر دو ساق وی دارای موی بسیار دراز باشد. || ماده شتر نرم رو. ( منتهی الارب ). ناقه نرم رو. ( از اقرب الموارد ).
- رسلةالقوائم ؛ ماده شتری که دارای دست و پای نرم رو است. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) کاهلی و سستی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). کاهلی و سستی ، و از آنست : «رجل فیه رسلة». ( از اقرب الموارد ). || نرمی و آسودگی : ( هم من رسلة من العیش ).( از اقرب الموارد ). آسودگی. ( ناظم الاطباء ).
رسلة. [ رِ ل َ ] ( ع اِمص ) رَسْلَة. آهستگی و گرانباری. ( ناظم الاطباء ). و گفته شود: علی رَسْلَتِک ؛ یعنی آهسته باش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || آسودگی. ( ناظم الاطباء ). || دوستی و مهربانی. ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رُسُلِهِ: فرستادگانش- رسولانش
ریشه کلمه:
رسل (۵۱۳ بار)ه (۳۵۷۶ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال چوب فال چوب فال انبیا فال انبیا