دلان

لغت نامه دهخدا

دلان. [ دِل ْ لا ] ( اِخ ) از نامهای اجدادی است و منسوب به آن دلانی شود. ( از الانساب سمعانی ).
دلان. [ دُ] ( اِخ ) قریه ای است در نزدیکی دینار از سرزمین یمن.گویند زنان این ده زیباترین زنان یمن می باشند و اهل فسق و فجورند و همه جا میروند. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

قریه ایست در نزدیکی دینار از سرزمین یمن .

فرهنگ اسم ها

اسم: دلان (دختر) (فارسی) (تلفظ: delān) (فارسی: دلان) (انگلیسی: delan)
معنی: منسوب به دل، ( مجاز ) از جنس روح و جان، [دل= ( به مجاز ) نماد درونی ترین بخش وجود یا عمق جان که نشان دهنده ی عواطف عمیق آدمی است، روح، جان، ان ( پسوند نسبت ) ]، روی هم منسوب به دل، ( به مجاز ) مشحون از عواطف عمیق انسانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال چای فال چای فال ای چینگ فال ای چینگ فال اعداد فال اعداد