خنده زن

لغت نامه دهخدا

خنده زن. [ خ َ دَ / دِ زَ ] ( نف مرکب ) خنده کن. خنده کننده. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
حلق و لب قنینه بین سرفه کنان و خنده زن
خنده بهار عیش دان سرفه نوای صبحدم.خاقانی.هر که سخن نشنود از عیب پوش
خود شود اندر حق خود عیب کوش
گر که زند خنده بر او مرد و زن
او هم از آن خنده شود خنده زن.امیرخسرو دهلوی.|| مسخره کننده. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

خنده کن خنده کننده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم