خروسه

لغت نامه دهخدا

خروسه. [ خ ُ س َ / س ِ ] ( اِ ) بظر. خروسک. خروس. گندمک. ( زمخشری ). چوچوله. ( یادداشت بخط مؤلف ). پاره گوشت میان فرج زنان. ( از برهان قاطع ). || پوست پاره سر ذکر مردان باشد و بریدن آن سنت است. ( برهان قاطع ).
خروسه. [ خ ُ س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کلاترزان بخش حومه شهرستان سنندج. این دهکده در 36هزارگزی باختر سنندج و یک هزارگزی جنوب شوسه سنندج به مریوان واقع است. کوهستانی و سردسیر است. آب آن از چشمه و رودخانه علی آباد. محصول آن غلات و توتون و قلمستان و صیفی کاری و شغل اهالی زراعت و گله داری و تهیه زغال. راه آن مالرو است. در این دهکده مسجد و قهوه خانه ای کنار شوسه وجود دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ). نام محلی است کناره راه سنندج و مریوان میان گردنه خروسه و علی آباد در سی وچهارهزارو پانصدگزی سنندج. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ عمید

تکه گوشت کوچکی میان فَرْج زن، چوچوله.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خروس کوچک . ۲ - گوشت پاره ای بر دم فرج زن . ۳ - پوست ختنه گاه مرد ( که بر دین آن سنت است ) . ۴ - حشره ای سرخ رنگ مانند سوسک که در گرمابه ها و جایهای نمناک زیست کند . ۵ - مرضی است که غالبا کودکان بدان مبتلا شوند و سبب تورم و تشنج گلو شود و صدای شخص مبتلا بطور مخصوص شبیه بصدای خروس از گلوی او خارج گردد .
دهی است از دهستان کلاترزان بخش حومه شهرستان سنندج این دهکده در ۳۶ هزار گزی باختر سنندج و یک هزار گزی جنوب شوسه سنندج به مریوان واقع است .

دانشنامه عمومی

خروسه (روستا). خروسه ( "خورۆسه" به کوردی ) یک منطقهٔ مسکونی کردنشین ایران است که در استان کردستان واقع شده است. خروسه 800 نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال تاروت فال تاروت فال عشقی فال عشقی فال تک نیت فال تک نیت