لغت نامه دهخدا
نیابی به از من جگرخواره ای
جگرخواره ای ، نه جگرپاره ای.نظامی ( از حاشیه برهان ). || سخت بدبخت. ( یادداشت مؤلف ). مصیبت زده :
جهان چیست محنت سرایی در او
نشسته دو سه ماتمی روبرو
جگرپاره ای چند بر خوان او
جگرخواره ای چند مهمان او.؟|| بدجنس. ( یادداشت مؤلف ).