تنوم

لغت نامه دهخدا

تنوم. [ ت َ ن َوْ وُ ] ( ع مص ) خواب دیدن یا جماع نمودن در خواب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). احتلام. ( اقرب الموارد ). || چریدن گیاه تَنّوم را. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده بعد شود.
تنوم. [ ت َن ْ نو ] ( ع اِ ) روزگردک. خوردن ثمر آن با سپندان و آب ، کشنده اقسام کرمهاست و ضماد برگ آن با سرکه ، ثآلیل را قلع کند. ( منتهی الارب ). روزگردک که درختی است در عربستان و خوردن ثمر آن قاتل دیدان و دافع آنهاست. ( ناظم الاطباء ). درختی است. واحد آن تنومة. ( از اقرب الموارد ).
تنوم. [ ت ُ ن َ وِ ] ( ع اِ ) آفتاب گردان. آفتاب گردک. آفتاب پرست. طرنشولی. صامریوما. ایلیوطرفیون. طوماغا. شجرةالیمام . ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). صامریوما. ( تحفه حکیم مؤمن ). آفتاب گردان بزرگ. ( از اقرب الموارد ). || بعضی گفته اند تنوم شاهدانه دشتی است... ( از ترجمه ٔصیدنه ). شهدانه. ( بحر الجواهر ). جوالیقی در المعرب ذیل شهدانج آرد: فارسی معرب و به عربی تنوم است. ( ازالمعرب جوالیقی ص 206 ). رجوع به ترجمه صیدنه شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال زندگی فال زندگی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال کارت فال کارت