بی صدا

لغت نامه دهخدا

بی صدا. [ ص َ / ص ِ ] ( ص مرکب ) بی آواز. ساکت. ( ناظم الاطباء ). خاموش. آرام. بی هیاهو. رجوع به صدا شود.
- بی صدا شدن ؛ ساکت شدن. ( ناظم الاطباء ). خاموش ماندن.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بی آواز . ۲ - ساکت . یا حرف بی صدا . حرف صامت .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم