بر دوام

لغت نامه دهخدا

بردوام. [ ب َ دَ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) همواره. همیشه. مداوم. علی الدوام. ( آنندراج ) :
چو تمکین و جاهت بود بردوام
مکن زور بر مرد درویش و عام.سعدی.

فرهنگ فارسی

همواره همیشه .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم