گل انداختن

لغت نامه دهخدا

گل انداختن. [ گ ُ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) گُل انداختن ِ صورت و روی ؛ سرخ شدن روی از نشاط جوانی و شادابی یا در حالت تب یا خجلت. پیدا شدن سرخی در روی در اثر تب و یا حرارت بیرونی یا خجلت. سرخ شدن گونه به طبع بعلت شرم یا بیماری. و رجوع به گل افکندن شود. || گل دوختن یا گل نقش کردن در روی کاغذ یا پارچه.

فرهنگ معین

( ~ . اَ تَ ) (مص ل . )(عا. ) ۱ - سرخ شدن ، برافروخته شدن . ۲ - گرم شدن (گفتگو ). ۳ - نقش انداختن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گل دوختن نقش گل را بر روی کاغذ یا پارچه انداختن . یا گل انداختن صورت ( روی لپ ) . سرخ شدن صورت بر اثر جوانی و شادابی یا تب یا شرم .

ویکی واژه

(عا.)
سرخ شدن، برافروخته شدن.
گرم شدن (گفتگو)
نقش انداختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال فنجان فال فنجان فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب