کرشمه ریزی

لغت نامه دهخدا

کرشمه ریزی. [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] ( حامص مرکب ) عمل کرشمه ریز. کرشمه بازی. ( فرهنگ فارسی معین ) :
کرشمه ریزیت از حد گذشت بر دلها
کرشمه زار ترا من چه چاره خواهم کرد.محمد عرفی ( از آنندراج ).رجوع به کرشمه بازی شود.

فرهنگ فارسی

کرشمه بازی : [ کرشمه ریزیت از حد گذشت بر دلها کرشمه زار ترا من چه چاره خواهم کرد ? ] ( عرفی )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم