پیر خرد

لغت نامه دهخدا

پیر خرد. [ رِ خ ِرَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عقل. عقل کل. فرد کامل. مرد هنر. ( آنندراج ). مرد دانا و عاقل :
درین چمن که گلش پیش خیز صبحدم است
بشرع پیر خرد خواب صبح عصیان است.دانش ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

عقل عقل کل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال زندگی فال زندگی فال ابجد فال ابجد فال تاروت فال تاروت